::لبیک::

محفل عشاق

::لبیک::

محفل عشاق

::لبیک::

اللهم صل علی محمد(ص)وآل محمد(ص)وعجل فرجهم...

پیام های کوتاه
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات حاجی» ثبت شده است

خاطرات حاجی3

يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۳۷ ب.ظ

خاطرات شهیدباکری

   پست1

سرجلسه ، وقت نماز که می شد، تعطیل می کرد تا بعد نماز . داشتیم می رفتیم اهواز . اذان می گفتند. گفت« نماز اول وقت رو بخونیم .» کنار جاده آب گرفته بود. رفتیم جلوتر؛ آب بود . آنقدر رفتیم ، تا موقع نماز اول وقت گذشت . خندید و گفت « اومدیم ادای مؤمن ها رو در بیاریم ، نشد.»


پایان پست1
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۳۷
امیرحسین سعیدیان

خاطرات حاجی2

شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۱۷ ق.ظ

خاطرات شهیدهمت شهید همت

پست:2


همیشه به حال خود غبطه می خورد و می گفت:

  وقتی در جبهه ها هستیم و می ایستیم مقابل خالق و محبوب خویش و دستمان را به طرف خدا می بریم،انگار که وجود باریتعالی را در آن نقطه تجسم می کنیم.اما وقتی وارد شهر میشویم نمازمان هم شهری می شود.البته نمازهای او در جبهه طولانی و همراه با حال و اشک بود.


پایان پست2


سلام.قسمت شده دارم میرم زیارت حضرت معصومه.نائب الزیاره همگی هستم.حلال کنید.


۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۳ ، ۰۶:۱۷
امیرحسین سعیدیان

خاطرات حاجی

پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۳۸ ب.ظ

خاطرات شهید همت

پست:1


  حاجی خیلی به بسیجی ها علاقه داشت.وقتی یکی از نمایندگان مجلس پیش او آمد و گفت شنیدیم می خواهی نماینده بشوی،گفت:((نه من هرگزهمچنین فکری نکرده ام.بنده یک بسیجی هستم و اگر مسئولین اجازه دهند و فرماندهی را از دوش من بر می داشتند،من به عنوان یک بسیجی می رفتم توی سنگر ها.))

  نماینده گفت:خب اینجا هم در مجلس به تو احتیاج داریم.اما حاجی جواب داد:((من در این بیانها و جبهه ها انسی پیدا کرده ام که به هیچ وجه حاضر نخواهم شد آنجا را ترک کنم،بیایم نماینده شوم!!!.))

سه ماه بعد شهید شد.

پایان پست1

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۳۸
امیرحسین سعیدیان